این شعر رو توی یکی از کتابها خوندم. حیفم اومد که اون به اشتراک نزارم.
البته این شعر بیشتر شرح حال معشوقی هست که یک روز هست، یک روز نیست. یک روز تحویل میگیرد و روز دیگر تحویل نمیگیرد. یک روز میگوید برایم مهمی روز دیگر هر چقدر تماس میگیرم، جواب تماس را نمیدهد. البته من قلبن او را دوست دارم و برای سلامتی اش، برای توفیقش، برای پیشرفتش، برای این که هر روزش، بهتر از روز قبلش باش، از صمیم قلب دعا میکنم.
دوستت دارم ولی به هر حال این شعر، شرح حال توست.
ای گیاهِ برآمده! ابتری، بیبری هنوز
ای درختِ خزانزده! از گیاهان سری هنوز
میپرید ای پرندگان روزی از قیدِ آشیان
مانده بر شانههایتان اثری از پری هنوز
نوشته شده در تاریخ شنبه 99/6/15 توسط محسن تاجیک